اسلام و قرآن
|
|
Monday, April 14, 2003
قزآن چگونه جمع آوری شد (قسمت چهارم) در قسمت قبلی به اين موضوع اشاره کردم که اختلاف بين قرانها باعث درگيریشديد بين مسلمانان می شد واما اکنون به برخی از اين درگيری ها اشاره می کنم : يزيد نخعى مىگويد:«در زمان ولايت وليد بن عقبه كه از جانب عثمان والىكوفه بود به مسجد كوفه رفتم.در آن جا گروهى جمع بودند .در آن وقت مسجد گماشتهاى نداشت و كسى فرياد بر آورد:آنان كهپيرو قرائت ابو موسى اشعرى هستند به زاويه نزديك باب كنده و آنان كه پيرو قرائتابن مسعودند به زاويه نزديك خانه عبد الله بيايند.دو گروه درباره آيهاى از سوره بقرهاختلاف داشتند.يكى مىگفت:«و اتموا الحج و العمرة للبيت»و ديگرى مىگفت:و اتموا الحج و العمرة لله (يوسف 12:32) و بين آنها اختلاف و درگيری بود. ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفهنسبتبه قرآن اختلاف داشتند.معلمى قرآن را طبق قرائتيكى از صاحبانمصحفها تعليم مىكرد و معلمى ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بينجوانان كشيده مىشد.اين اختلافات به معلمان مىرسيد و هر يك از قرائت ديگرى راغلط مىشمرد.(الاتقان،ج 1،ص 59.مصاحف سجستانى،ص 21) از محمد ابن سيرين نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن می خوانند و عده ديگر قرآن آنها را مردود می شمارند( طبقات ابن سعد،ج 3،ص 62.مصاحف سجستانى،ص 25) و اين موضوع باعث درگيری بين آنها می شده است . از بکير اشج نقل شده است که در عراق هيچ کس قران ديگری را قبول ندارد و هر گاه کسی ايه را بخواند ديگری می گويد که آن را قبول ندارد (دقت کنيد چه جوی در آن زمان رد مورد قرآن حاکم بوده است )( فتح الباري،ج 9،ص 16) سال آغاز سازی قرآنها 15 سال بعد از مرگ محمد بود يعنی سال دوم يا سوم خلافت عثمان . بعد از 15 سال همانطور که ديديم طبيعتا بسياری از گفته های محمد مورد مورد بحث و جدل مسلمانان بود . اما همانطور که ديديم با انکه عثمان تمام تلاش خود را برای يکسان سازی قران به خرج داد و آيات بسياری را از آن کم و يا به آن افزود ولی قرآن هايي که او تهيه کرد باز هم با هم اختلاف داشتند به ط.ری که بعدها باز هم اين اختلافات (منتها نه به شدت قبل بين مسلمانان وجود داشت بطور مثال برخى از مردم شام مىگفتند(مصحف ما و مصحفبصره صحيحتر از مصحف كوفه است )( مصاحف سجستانى،ص 35) و اختلاف بين قرآنها عثمانی بعدها خود را بيشتر و بيشتر نشان می داد( مصاحف سجستانى،39الی 49) بعد از آنکه قرآنها حاضر گرديد ديديم که آنها را به مرکز مهم ارسال داشتند و حتی همرا آن قاريانی هم فرستادند . قرآن هايي که به مرکز مختلف اسلامی فرستاده شد برای ان مرکز حکم مرجع را داشت و از روی آنها قرآنهای ديگری نوشته می شد و به ساير نقاط آن مرکز ارسال می گرديد .اگر در يک منطقه بين قرآنها اختلافی بوجود می آمد قرآن مرکز حکم مرجع را داشت و اما مشکل از آنجا شروع شد که بين قرآنهای مرکز اصلی هم اختلاف بود اما بعدها برای اين اختلاف چاره ای انديشيده شد و و قرآن مدينه را بعنوان قران مرجع در نظر گرفتند و به آن لقب ام يا امام دادند و هر گاه اختلافی بين قرآهای مرکز اصلی ديده می شد و کار به جاهای باريک گشيده می شد به قرآن مدينه مراجعه می کردند و اختلاف را حل می کردند البته همه اين تلاش برای رفع اختلاف در واقع برای حفظ حکومت خود حاکمان وقت بود و نه از سر دلسوزی برای قرآن . عثمان قانونی بسيار جدی وضع کرد و آن اين بود که داشتن و خواندن هر قرآن ديگری غير از قرآن عثمانی ممنوع شده و کسانی که از اين دستور سر پيچي می کردند به سختی مجازات می شدند .تمامی اين قرانها به خط کوفی بود که فاقد اعراب گذاری و نقطه بود که بعدها به رسم الخط عربی تغيير داده شد که باز هم موجب اختلافات زيادی در بين قرآنهای رسمی آن زمان گرديد البته هنوز هم برخی قرآنهای به خط کوفی در موزه های دنيا و مکانهای مقدس مسلمانان وجود دارد که با قرآنهای امروزی تفاوت هايي دارد بطور مثال در خزانه حرم امام حسين قرانی است منسوب به عثمان كه با خط كوفىكهن نوشته شده است.با توجه به خالى بودن حروف آن از علايم و حجم بسياربزرگ آن،با مصحف مدينه و يا مصحف شام همآهنگ و همانند است.به خصوصكه كلمه«يرتد» از سوره مائده( 5)را به صورت«يرتدد»ضبط كرده است.به احتمال قوىاين قرآن،از يكى از قرآنهاى عثمانى استنساخ شده و رو نوشتى از يكى ازآنهاست . مشخصات قرآن عثمانی : حروف قرآنهای عثمانى خالى از نقطه و علايمى بوده است كهاعراب كلمات را نشان مىدهد.اين قرآنهاها به احزاب و اعشار و اخماس،تقسيم بندى نشده بود و مملو از غلطهاى املايى و تناقضهايى در رسم الخط بوده است.كه علت آن،ابتدايى بودن خط عرب در آن زمان و فرهنگ بدوی آنها بوده است . مشخصات كلى مصحفها به شرح ذيل است: 1- ترتيب: با توجه به اينکه ابی ابن کعب سرپرستی کميته نگارش قرآن را عهده دار بود قرآن عثمانی از نظر ترتيب با قرآن ابی کعب شباهت بسياری داشت تنها در مواردىاندك با آنها مطابقت نداشت،از جمله اين كه در مصحفهاى صحابه،سوره يونسدر زمره هفتسوره بزرگ به شمار مىآمد و هفتمين يا هشتمين اين سورهها بود. اما عثمان،سوره انفال و سوره برائت را به عنوان يك سوره،در مرتبه هفتم از سورههاى بلند(طوال)قرار داد و سوره يونس را در شمار سورههاى مئين در آورد ومحل آن را تغيير داد. ابن عباس به اين عمل عثمان اعتراض كرد و گفت:«به چهعلتسوره انفال را كه از سورههاى مثانى است و سوره برائت را كه از سورههاىمئين است،يك سوره به حساب آورده و«بسم الله الرحمان الرحيم»را از اول سورهبرائتحذف كردهايد و در شمار سورههاى بزرگ قرار دادهايد؟»عثمان در پاسخگفت:«سورههايى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مىشد و پس از نزول آنها،آياتى نازلمىگرديد.پيامبر كاتبان وحى را احضار مىكرد و به آنان مىفرمود:اين آيهها را درفلان محل از فلان سوره بنويسيد.سوره انفال از سورههايى است كه در اوايلهجرت در مدينه نازل شد و سوره برائت از نظر نزول،از آخرين سورههاست.ولىمضمون اين دو سوره با يك ديگر شبيه است و من گمان مىكردم اين دو سوره،يكىاست.پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در گذشت و بيان نكرد كه برائت دنباله سوره انفال است.از اينجهت من آن دو را به هم پيوستم و«بسم الله الرحمان الرحيم»را بين آن دو ننوشتم و آن رادر شمار هفتسوره بزرگ قرار دادم» . 2- نقطه و علامت: مصحفهاى عثمانى به مقتضاى شيوه نگارش كه در آن دورهميان مردم عرب رايجبود از هر نشانه و علامتى كه حروف نقطهدار و بىنقطه رامشخص كند،خالى بود.و لذا بين ب و ت و يا و ثا تفاوتى نبود.و نيز ج و ح و خ ازيك ديگر تشخيص داده نمىشدند.هم چنين حركت و اعراب كلمات،به وسيلهفتحه،كسره،ضمه و تنوين نشان داده نمىشد.خواننده خود بايد به هنگام قرائتباتوجه به غلم خود ،آنها را از يك ديگر تميز مىداد،و وزن كلمه و چگونگى اعراب آن راشخصا مىشناخت. از اينرو در صدر اول،قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موكول بود و جز از طريقشنيدن، قرائت قرآن تقريبا ممتنع بود.مثلا بين كلمههاى«تبلو»،«نبلو»،«نتلو»،«تتلو»و«يتلو»هيچ فرقى وجود نداشت.هم چنين كلمه«يعلمه»از«تعلمه»،«نعلمه» و«بعلمه»تشخيص داده نمىشد.از اينرو چه بسا آيه لتكون لمن خلفك آية به صورت«لمن خلقك»خوانده مىشد. ذيلا نمونههايى از قرآنهای مختلف كه بر اثر خالى بودن مصحفها از نقطهرخ داده است، آورده مىشود: سوره بقره،آيه 259:«ننشزها»،«ننشرها»،«تنشرها» . سوره آل عمران،آيه 48:«يعلمه»،«نعلمه» سوره يونس،آيه 30:«تبلوا»،«تتلو» سوره يونس،آيه 92:«ننجيك»،«ننحيك» سوره عنكبوت،آيه 58:«لنبوئنهم»،«لنثوينهم»،«لنبوينهم» سوره سبا،آيه 17:«نجازي»،«يجازي» سوره حجرات،آيه 6:«فتبينوا»،«فتثبتوا» در هر صورت خالى بودن قرانهای عثمانی از علايم و نشانهها علت عمده پيدايشاختلاف قرانها در زمانهاى بعد بود،زيرا مردم به شنيدن و حفظ كردن قرآن اتكاداشتند و طبيعتا هر موضوعی که متکی بر ذهن باشد در ان احتمال خطا وجود دارد. 3- ناهنجارى نوشتارى: اما رسم الخط قرآنهای عثمانى،در مقايسه با رسم الخط عمومى و متداول،داراى ناهنجارىهاى املايى فراوان و تناقضهاى بسيار در نحوه نوشتن كلماتمىباشد علت اين امر،عدم آشنايى عرب به فنون خط و روشهاى كتابت،در آن زمانبوده است.بلكه جز تعداد كمى از آنان نوشتن و كتابت را نمىدانستند و خطى را همكه اين عده اندك بدان مىنوشتهاند،خطى ابتدايى و در حد بسيار پايين و اوليهبوده است.علاوه بر اينكسانى را كه عثمان براى كتابت مصحف انتخاب كرده بود،افرادى بودند كه بهغايت نسبتبه شيوه كتابتبىاطلاع بودند و هر چند كه در آن وقت،خط درمرحله ابتدايى بود،ولى آنان بسيار بد خط بودند.همان گونه كه ابن ابى داوود نقل مىكند: پس از تكميل نسخههاى مصاحف،مصحفى را نزد عثمان بردند،وى پس ازديدن آن گفت:«چه نيكو و زيبا تهيه كردهايد.ولى در آن ناهنجارىهايى رخ داده كهعرب خود مىتوانند آن را به نحو صحيح تلفظ كنند».سپس گفت:«اگر املا كننده ازقبيله هذيل و نويسنده از قبيله ثقيف بود،چنين اشتباهاتى در آن پيدا نمىشد»( المصاحف-سجستانى ص 33-32) ثعلبى در تفسير خود،ذيل آيه ان هذان لساحران (طه 20:63)طبق مىگويد:«عثمان گفت:در اينمصحف ناهنجارىهايى ديده مىشود كه هر عربى به زبان خود آن را صحيح ادامىكند.به عثمان گفتند:آيا آن را تغيير نمىدهى؟و به عبارت ديگر آيا تصحيحنمىكنى؟گفت:لزومى ندارد،نه حلالى راحرام مىكند و نه حرامى را حلال» . نمونههايى از مهمترين اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن : سوره/آيه/آيه/املاء صحيح بقره 164/1.«و اختلف الليل و النهار»/و اختلاف الليل و النهار» /مائده 109/2.«علم الغيوب»/«علام» /انعام 5/3.«ياتيهم انبؤا»/«انباء» /انعام 26/4.و ينؤن عنه»/«يناون عنه» /انعام 52/5.«بالغداوة»/«بالغداة»است و«و»بدون هيچ علتشناخته شدهاى زايد است. /انعام 94/6.«فيكم شركؤا»/«شركاء» /هود 87/7.«ما نشؤا»/«ما نشاء» /يوسف 87/8.«انه لا يايئس»/«لا يياس» /ابراهيم 9/9.«ا لم ياتكم نبؤا»/«نبا» /ابراهيم 21/10.«فقال الضعفؤا»/«الضعفاء» /كهف 23/11.«و لا تقولن لشاىء»/«لشىء» /كهف 77/12.«لو شئت لتخذت»/«لاتخذت» /طه 94/13.«قال يبنؤم»/«يا ابن ام» /نمل 21/14.«او لا اذبحنه»/«لاذبحنه»است و الف بدون هيچ علت معقولىاضافه شده است. /نمل 29/15.«يا ايها الملؤا»/«الملا» /روم 13/16.«شفعؤا»/«شفعاء» /صافات 106/17.«لهو البلؤ المبين»/«البلاء» /ص 13/18.«و اصحاب لئيكة»/«الايكة» /زمر 69/19.«و جاىء بالنبيين»/«وجيء» /غافر 50/20.«و ما دعؤا الكافرين»/«و ما دعاء» هر گاه در نظر بگيريم كه مصحفهاى آن روز بدون نقطه و فاقد هر گونه علامت ونشانه بوده است،به خوبى در مىيابيم كه قرائت قرآن از روى قرآنها آن زمان با مشكل روبرو بوده است.مثلا خواننده قرآن جا می دانست ااذبحنه»زايد است و نبايد خوانده شود و يا چگونه بفهمد كه يكى از دو«يا»ى«باييد»در آيه و السماء بنيناها باييد زايد مىباشد، و يا در كلمه«نشؤا»بدون هيچعلامتى از كجا خواننده مىفهمد كه واو زايد است و الف ممدوده است و تلفظهمزه بعد از الف است؟ موضوع عجيبتر وجود تناقض در رسم الخط قرآنهای عثمانى است،به نحوىكه كلمهاى را در جايى به شكلى نوشتهاند و همان كلمه را در جاى ديگر به شكلىديگر و اين خود نشان مىدهد كه نويسندگان اوليه تا چه حد بی سواد بوده اند .وو اين نشان دهنده فرهنگ اعراب در آن زمان است که باسوادترين و نخبگان آنان چنين بوده اند مثلا در آيه 247 سوره بقره كلمه«بسطة»با سين و درآيه 69 از سوره اعراف با صاد«بصطة»نوشته شده است.و نيز كلمه«يبسط»در آيه26 سوره رعد با سين و در آيه 245 بقره با صاد ضبط گرديده است.از اين قبيلتناقضات در قرآنهای عثمانى زياد وجود دارد. نمونههايى از اين تناقضات که نشانه بی سوادی نخبگان عرب در آن زمان می باشد : /سوره.آيه/املاء قديم/سوره.آيه/املاء معاصر /كهف 77/1.«لو شئت لتخذت»/اسراء 73/«اذا لاتخذوك» /شعراء 176/2.«اصحاب لئيكة»ص 13/حجر 78 و ق 14/«اصحاب الايكة» /ابراهيم 21/3.«فقال الضعفؤا»/توبه 91/«ليس على الضعفاء» /يونس 49/4.«فلا يستئخرون ساعة»/اعراف 34/«لا يستاخرون ساعة» /غافر 50/5.«و ما دعؤا الكافرين»/رعد 14/«و ما دعاء الكافرين» /حج 10/6.«ليس بظلم للعبيد»/آل عمران 182/«ليس بظلام للعبيد» /فرقان 9/7.«ضربؤا لك الامثل»/اسراء 48/«ضربوا لك الامثال» /قمر 6/8.«يوم يدع الداع»/بقره 221/«و الله يدعوا الى الجنة» /بقره 28/9.«فاحيكم ثم يميتكم»/حج 66/«احياكم ثم يميتكم» /قريش 2/10.«اى لفهم رحلة»/قريش 1/«لايلف قريش» /طه 94/11.«قال يبنؤم»/اعراف 150/«قال ابن ام» /هود 87/12.«في اموالنا ما نشؤا»/حج 5/«في الارحام ما نشاء» /ابراهيم 34/13.«و ان تعدوا نعمت الله»/نحل 18/«و ان تعدوا نعمة الله» /فاطر 43/14.«فلن تجد لسنت الله»/فتح 23/«و لن تجد لسنة الله» /فاطر 40/15.«على بينت منه»/محمة 14/«على بينة من ربه» /يوسف 25/16.«لدا الباب»/غافر 18/«لدى الحناجر» /الحاقه 11/17.«طغا الماء»/النازعات 17/«انه طغى» /كهف 23/18.«و لا تقولن لشاىء»/كهف 45/«و كان الله على كل شيء» /مؤمنون 24/19.«فقال الملؤا»/مؤمنون 33/«و قال الملا» /الرحمان 31/20.«ايه الثقلان»/يس 59/«ايها المجرمون» خواننده عزيز می بيند که در مورد قرآن چه اوضاع اسف باری وجود داشته ودر تاريخ اين کتاب چقدردستخوش تغيير شده است و عجيب آنکه مسلمانان با وقاحت تمام مدعی محفوظ بودن قرآن از هر گونه تحريفی می باشند و نکته ای که شايد برايتان جالب باشد اينکه هم اکنون نيز بين قرآنهای مختلف عربی اختلافاتی وجود دارد که آنها را در قسمت های بعدی بررسی خواهيم کرد (ادامه دارد ) توضيح: 1) همانطور که قبلا گفتم در اين وبلاگ بطور تخصصی در مورد قرآن می نويسم. هدف من بودن يک مرجع در مورد واقعيات کتابی است که قرنها به گوش ما می خوانند از هر گونه تحريفی به دور بوده است . 2) استفاده از مندرجات اين وبلاگ با ذکر ماخذ يا بدون ان کاملا آزاد است چون همه ما بايد هدفمان روشنگری باشد و بس . 3) اگر مطالب اين وبلاگ کمی از حالت عاميانه در امده بخاطر تخصصی شدن آن است 4) برای اينکه خود را از اين اتهام که منابع من درست نيست خارج کنم از اين پس بعد از هر ادعا منبع آن را هم می نويسم . 5) در وبلاگ از اسطوره تا واقعيت مطلب خواندنی در موردسوره يوسف از خانم نادره افشار وجود دارد که خواندن آن را توصيه می کنم من هم مقالهای در باره همين سوره دارم که برای گردانندگان اين وبلاگ خواهم فرستاد که اگر مناسب بدانند در آن قرار خواهند داد. 6) بر من منت گذاشته و نظر انتقادی خود را برايم بفرستيد. |
02/2003 03/2003 04/2003 05/2003 06/2003 07/2003 08/2003 09/2003 11/2003 01/2004 07/2004 05/2005 04/2006 |