اسلام و قرآن
|
|
Saturday, June 14, 2003
قرآن چگونه جمع آوری شد (قسمت آخر ) اگر چه حکام وقت در يکسان سازی قرآن های جديت فراوان بخرج می دادند ولی مسلمانان تا مدت زيادی در مقابل اين تغييرات مقاومت می کردند . به نظر می رسد که پس از محمد جانشينان او که از قوم قريش بودند پس از يکسان سازی قرآن در زمان عثمان با هر خواندن قرآن با هر نوع لهجه ای غير از لهجه خودشان مخالفت می کردند.البته در اين ميان کسانی هم بودند که با مطرح کردن بحث قرآئات قرآن سعی در آن داشتند که نحوه خواندن قران را از حالت انحصاری لهجه قريش خارج سازند .مثلا ابو شامه در دفاع از خواندن قرآن به لهجه های مختلف می گويد: حق همين است; زيرا علت اجازه قرائت قرآن به غيرلهجه قريش، توسعه بر عرب بوده است; چون سزاوار نيست تنها بر يك قوم توسعه داده شود. بنابراين هيچ كس جز به اندازه توانش، مكلف نمىگردد. كسى كه عادت در لهجه و لغت او، اماله يا تخفيف همزه يا ادغام يا مضموم نمودن ميم جمع يا وصل هاء كنايه و چيزهايى شبيه اين امور است، چگونه به گونهاى ديگر تكليف شود؟( التمهيد، ج2، ص99 و 100) البته اختلاف بين لهجه ها خود بخود باعث تغيير در قرآن می شد مثلا كسى كه از قبيله هذيل باشد ، به جاى حتى حين ( مؤمنون(23) آيه 54 ) عتى حين تلفظ مىكند. كسى كه از قبيله «اسد» (اسدى) است تعلمون و تعلم و تسود وجوه را به كسر تاء فعل مضارع تلفظ مىكند. تميميان به جاى تخفيف همزه كه در قريش مرسوم است، همزه را اظهار مىكنند. و بنا بر اين کاملا طبيعی بود که حتی پس از يکسان سازی قران ها توسط عثمان سالها بعد دوباره بين مسلمانان اختلاف پديد آمد نگاهی به تاريخ مرگ بزرگان علم قرآن نشان می دهد که نيمه دوم قرن اول هجرت در حالی آغاز می گردد که بسياری از راويان معتبر قرآن فوت کرده و نسلی نو با افکاری جديد جايگزين آنها شده بود( تاريخ وفات اين گروه، در تبيين شرايط جديد حاكم بر اين مرحله بسيار سودمند است: ابوبكر (12 ق.)، عمر (23 ق.)، ابى بن كعب (29 يا 33 ق.)، عبدالله بن مسعود (32 ق.)، ابوالدرداء (32 ق.)، معاذ بن جبل (33 ق.)، حذيفة بن يمان (35 ق.)، عثمان (35 ق.)، علىبن ابىطالب (40 ق.)، ابوموسى اشعرى (44 ق.)، زيدبن ثابت (45 ق.)، ابوعبدالرحمن سلمى (47 ق.) و ابن عباس (68 ق.).)اما قرن دوم هجرت را قرن اختلافات شديد البته از نوعی ديگر در تاريخ قرآن می توان ناميد و منشا اصلی اين اختلافات دو شهر بصره و کوفه بودند باز هم نگاهی به تاريخ مرگ صاحب نظران معتبر قرآن که هر کدام هم برای خود مدعی يک قرائت خاص بودند به روشن شدن موضوع کمک می کند ج) كوفه يحيىبن وثاب (م 103 ق.)، عاصمبن ابى النجود از قراى سبعه (م 127 ق.)، سليمان اعمش از قراى اربعه عشره (م 148 ق.)، حمزةبن حبيب زيات از قراى سبعه (م 123 ق.) و كسائى از قراى سبعه (م 189 ق.). د) بصره عبداللهبن ابى اسحق (م 129 ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م 154 ق.)، حسن بصرى از قراى اربعة عشره (م 110 ق.)، عاصم جحدرى (م 128 ق.) و قتادةبن دعامه (م 117 ق.). و البته اين اختلاف در قرآن روز به روز بيشتر می شد و هر کسی برای خود مدعی يک نوع خاص از خواندن قرآن بود و در شهر های ديگر نيز مدعيانی ظهور کردند که صاحب نام های آنها به شرح زير است الف) مدينه ابوجعفر يزيد بن قعقاع از قراى عشره (م 130 ق.)، شيبة بن نصاح (م 130 ق.) ونافع بن ابى نعيم از قراى سبعه (م 169 ق.). ب) مكه عبداللهبن كثير از قراى سبعه (م 103 ق.)، حميدبن قيس اعرج (م 130 ق.) و محمد بن محيصن از قراى اربعة عشره (م 123 ق.). ج) شام عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م 118 ق.)، عطية بن قيس كلابى (م 121 ق.) ويحيى بن حارث ذمارى (م145ق.) . البته در بوجود آمدن اين اختلافات هميشه موضوع دکانداری و سو استفاده از دين نيز وجود داشته است مثلا وقتى بازار قرائت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مىكند و در اين ميان عدهاى از قاريان از ديگران سبقت مىگيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مىگيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قرائتهايى نادر و مخصوص به خود مىجستند. اينان تمامی سعی خود را بر اين قرار مىدهند كه قرآن را به گونهاى بخوانند كه ديگران نمىخوانند و البته براى قرائت خويش نيز با توجه به نقص و ايرادات ذاتي که در خود قرآن وجود دارد، دليلتراشى نيز مىنمودند.بعضی قاريانى كه به قرائتهاى شاذ و نادر روى آورده و شيفته چنين قرائتهايى گرديدهاند، به احتمال زياد تحت تاثير اين خصلت قرار گرفته و مثل بسياری از آخوندان اين زمان دين و قرآن آآآرا وسيلهاى براى شهرت و کسب پول و قدرت خويش قرار داده بودند .البته در معروف شدن يک قرائت نيز سواد فرد راوی و ميزان نفوذ او در مراجع قدرت و ميزان مقبوليت او در مراجع دينی تاثير زيادی داشت و در هر صورت معروفيت يک قرائت به معنای معروفيت راوی و سرکيسه کردن مردم عامی توسط آن قرائت بود .کما ينکه امروزه نيز از همين قران بسياری به نان و نوا رسيده اند که شمار آن در کشور ما کم نيست . خلاصه اينکه دامنه اين اختلافات تا قرن چهارم ميلادی کشيده شد و ديگر کسی را يارای آن نبود که مانند عثمان همه قرائت ها را از بين برده و يکی را جايگزين آن سازد زيرا عثمان هم خود از ياران بزرگ محمد بود و هم ساير ياران محمد بشدت از او حمايت می کردند ولی در قرن چهارم ديگر هر کسی برای خود مدعی بود و کسی هم نمی توانست ادعا کند که مثلا فلان قرائت را خود از زبان محمد شنيده است اما در اين ميان فردی بنام ابن مجاهد در اقدامى ضربتی ، موضوع اختلاف در قرائت قرآن را براى هميشه مسدود مىكند و با انتخاب هفت قراءت از قاريان قرن دوم هجرى و تدوين آنها در كتاب السبعه همه مدعيان روزگار خويش را، كه بلافاصله از خود عكسالعمل نشان مىدادند را در مقابل عمل انجام شدهاى قرار مىدهد. در واقع ابن مجاهد مجبور به اين کار بود .و او نمی توانست يک قرائت را بپذيرد و ديگری را رد کند و بناچار هفت قرائت را که هر کدام به نوعی مقبوليت بيشتری داشت را رسما پذيرفته و مابقی را مردود اعلام می کند قرائت های شاذ: همان طور که توضيح داده شد اختلاف در مورد قرآن هم به کل کتاب مربوط بود که قرآن ها در زمان عثمان يکسان گرديد ولی اين اختلاف بعد ها به قرآن های عثمانی هم سرايت پيدا کرد زيرا اين قرآن ها هم دقيقا مانند هم نبودند و بعد از نقطه گذاری و تبديل آن به الفبای عربی بر دامنه اختلافات افزوده شد و حتی امروزه هم ، قرآن های رايج با هم اختلافاتی دارند و شبيه هم نيستند . و جالب است بدانيد علمای اسلام برای تشخيص يک قرائت صحيح شرايط زير را قرار داده اند : شرط اول: صحتسند قرائت.بايد قرائتشناخته شده،داراى سند صحيح تايكى از صحابه باشد. شرط دوم: با رسم الخط قرآن توافق داشته باشد. شرط سوم: با قواعد ادبى عرب توافق داشته باشد. هرگاه قرائتى داراى اين سه شرط باشد،صحيح و مورد قبول است.اگر يكى ازاين شروط را نداشته باشد غير صحيح و مردود است.اصطلاحا به قرائتى كه فاقدشروط مذكور است، "شاذ" گويند. به زبان ديگر يعنی ساختمان نوشتاری قرآن آنقدر متزلزل و دارای ابهام است که برای قرائت آن هم شرط و شروط داردکه يکی از آنها سازگاری با قواعد ادبی است ولی در آينده خواهيم ديد که محمد و شايد خدای او در بسياری از موارد در قرآن امروزی اشتباهات گرامری فاحشی کرده است. آيا اين به ذهن انسان خطور نمی کند که با اين همه آيه و حديث که در مورد عاری از تغيير بودن قرآن دارد و مقايسه آن با سرگذشتی که مختصرا از آن ديديم نشان می دهد که همه اين آيات و احاديث دروغی بزرگ برای فريب ميليون ها انسان در گذشته و حال بوده و است. در واقع از ابتدای تکوين دستآويزی برای استثمار انسانهای جاهل و نا آگاه بوده و هست و متاسفانه خواهد بود . البته اين بحث را خيلي خيلي مفصل تر از انچه که منتشر کرده ام تهيه کرده ام ولی بنا به دلايلی اين قسمت را قسمت آخر اين مبحث قرار دادم ولی اين قول را می دهم که کل آن را که کتابی در باره قرآن است بزودی بصورت آن لاين بر روی اينترنت قرار خواهم داد .از هفته بعد قرآن را از درون مورد بررسی قرار خواهم داد و بيشتر از صد تناقض علمی و تاريخی و عقلی را در مورد قرآن بررسی خواهيم نمود . |
02/2003 03/2003 04/2003 05/2003 06/2003 07/2003 08/2003 09/2003 11/2003 01/2004 07/2004 05/2005 04/2006 |